چالش یا بیداری قله پدری جم

چالش یا بیداری قله پدری جم

دکتر احمد حیدری

• چالش از این باب که جوانان قله می گفتند؛ هنگامی که خواسته هایمان قانونی است و حرف هایمان حق است چرا در کنارمان نیستید؟ این اولین زمان و مکانی بود که به چالش قانون و حقوقي بمانند حق بر اشتغال دعوت شدم. چالشی که با چالش های بی محتوای پیشین بمانند چالش سطل أب یخ سلبریتی ها و تکرار میکنم آقای خاتمی، تفاوت بنیادین داشت.
• و اما بیداری نه از این باب که برای مدت چند روز تقریبا توجه جهانیان را به خود جلب کرد، بلکه برخی مسئولان را از سکون به تحرک وا داشت و به کارهای نادرست، اغفال، سهل انگاری و جهالت در انجام وظایف شان به شرحی که در ادامه می أید تا حدی متوجه نمود. حکم عقل این است که این گونه مسئولان برای نظام و کشور آسیب های سهمگینی داشته و دارد. اکنون مهم است جسارت کنند و بپذیرند که نامنی و خسارات این روزها و روزهای دگر منتسب به آنان است.
• با هر عنوانی که از مساله قله یاد شود، باید گفت که مطالبه گران قله پدری؛ پیر باشند یا جوان؛ کارشان خوب باشد یا بد؛ قانونی باشد یا غیر قانونی؛ عناد باشد یا نباشد؛ اعتراض باشد یا آشوب، بر اساس شان نزول احکام شرعیه و قانون عموما بی گناه اند؛ چرا که تربیت یافتگان مکتب مجریان احکام شرعیه و قوانین جاریه این روزهای منطقه اند و محاکمه آنان بی محاکمه مسئولان موثر در ماجرا هیچ توفیری که ندارد، بلكه دامنه مساله را ریشه ای تر می کند. به بیان دیگر، چگونه می توان آنان را به تنهایی و بدون توجه به عوامل بنیادین ماجرا محاکمه نمودُ؛
• هنگامی که أموزش و پرورش منطقه به چند قطب؛ پولی؛ دولتی و نفتی با امکانات کاملا متفاوت تقسیم می شود جوان یا نامیدوار مدرسه را ترک میکند و اصلا شیوه اعتراض یاد نمی گیرد و اگر هم بماند به جای علم یادش می دهند که راه پیشرفت کشور از مسیر سیاست و نه دانش می گذرد. او با عقب گرد به قرون پیشینُ و اغفال از قرن بیست و یک- قرن دانایی و دانش- درس تاریخ را الگو و نه تجربه و دانایی می پندارد و بعضا یادش می دهند که برای مطالبه گری می باید راه را بست.
• هنگامی که قبح رانت و فساد رنگ باخته باشد و آثار نامطلوبش بر جامعه دیده نشود، چه کسی باید مجازات شود؟ آیا باغات و اراضی مردمی که توسط نفت به بهانه منافع عمومی تملک و تصرف شد اکنون تماما مصرف عمومی است؟ آیا کلید واژه منافع عمومی و بیت المال فقط برای مردم خارج از حصار و حراست است؟ اینجاست که جوان عملا درس تبعیض، بخور، بگیر و ببند یاد می گیرد و افزایش قیمت بنزین را توسعه ي این گونه مفت خوری ها می داند.
• هنگامی که مسئول از مقام و موقعیت خود فراتر از قانون و برای خواسته و اهداف خود بهره می برد و از قانون به عنوان ابزاری برای خود و سفارش شدگان استفاده میکند؛ نه حرفی می شنود، نه کسی را می بیند، نه کسی جز خودش را انسان می پندارد. جوان یاد می گیرد که برای رسیدن به خواسته ها می توان فراتر از قانون گام برداشت و حتی می توان خواسته های غیرقانونی داشت.
• هنگامی که نامزدهای انتخاباتی از هر نوعی که باشند، بی حصر و بی حد و بی ضابطه اجازه دارند که به جوان جویای نام و کار هر نوع وعده و عهدی دهند و یا از انجام وعده و عهدشان ناتوان بمانند آن جوان عمرباخته و مال باخته ای بیش نیست. کسی که برای عمر و مال باخته اش هیچ حامی ایی ندارد. مال باختگان و عمر باختگان بی حامی و بيكار قطعا از قله بیرون می زنند.
• هنگامی که نفت هنوز احساس مردم را به خود درک نکرده و نمی داند که حس مردم از برداشت یک بشکه نفت و یک متر مکعب گاز از موطن شانُ، عینا برداشت یک بشکه خون و منع از یک متر مکعب تنفس شان می باشد، چگونه می تواند با گذشت چهل سال از انقلاب از عناوین مندرج در قوانین و سیاست های نفتُی، یعنی؛ اکتشافُ، استخراج و بهره برداری دست بردارد. عنواینی که انگلیسی ها بیش از یکصد سال پیش به قلمرو حقوق و سیاست نفتی کشور وارد کردند. نفت با این همه ادعا هنوز نمی داند که جای حقوق بشر، حتی از نوع اسلامی اش در قوانین و سیاست هایش خالی است و در برابر جوانان منطقه شرعا و قانونا مسئول است. نتیجه روانی و فرهنگی سی سال بی تفاوتی بر جوانان منطقه چه می تواند باشد؟
• شاید خیلی چیزها را ندانم اما شنیده ام که گنه کرد در بلخ آهنگری به شوشتر زدند گردن مسگری؛ باید دانست که حساب مجری جاهل و یا فاسد با أصول و ضوابط نظام جداست. بیچاره نظام و انقلاب که سنگ زیرین آسیاب است و همه چیز به پای او و بنام او نوشته خواهد شد. این روزها چه مظلوم اند آنهایی که در موردشان می گویند حتی نصب نامشان نبش کوچه ها زیبنده نیست، آنهایی که تصاویرشان میان بلوارها شاهد آتش درون است. آنهایی که اگر می بودند از بسیاری از جوانان قله برترین همسنگر می ساختند و نه اینکه با محاکمه شان دشمن بسازند و چه خوشحال اند آنهایی که تمام خاورمیانه را این بار در استعمار و استثمار فکری خود دارند. آنهایی که حتی بدون نیاز به عامل فیزیکی با یک پیام چند سطری یک کشور را بهم می زنند. آری، خود کرده را تدبیر نیست؛ از بند زندان آزادشان کنید و در بند دانایی محبوس شان نمایید.



نظرات

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *