روند منفی در مطالبات صنفی
یادداشت ابوالحسن صفرپور در رابطه با مطالبه گری جوانان جنوب استان بوشهر برای اشتغال در منطقه ویژه اقتصادی.
چند صباحی است که در شهرستان های جنوبی استان بوشهر با محوریت عسلویه جمعی از جوانان که در چنگال مسئله شوم بیکاری گرفتار آمده اند دست به اعتراض هایی پراکنده می زنند. هرچند صدای اعتراض این افرادِ بیکارِ جوانِ بومی به جایی نمی رسد اما اعتراض های آنها شاخص هایی دارد که بسیار قابل تامل است و درصورتیکه روند نادیده گرفتن آنها ادامه پیدا کند پیامدهای منفی برای جامعه خواهد داشت.
فارغ از تحلیل های سیاسی که بیکاری این گروه خاص از جوانان را بر ذمه نماینده مجلس یا فلان مدیرِ نفتی می اندازد، لازم است سطح مطالبه گری این گروه از جوانان که کاملا آگاهانه در دفاع از حقوق خود برخاسته اند را بررسی کنیم. این گروه از جوانان بدون اینکه لیدر یا رهبر فکری داشته باشند در قالبی کاملا مسالمت آمیز و به دور از هرگونه خشونتی درخواست خود را با صراحت بیان می کنند. آنها به دنبال شغل هستند.
گروه ۲۳۰ نفره نامبرده از دی ماه سال ۹۶ تا خردادماه سال ۹۷ طی یک دوره توانمندسازی رسمی به دستور وزیر نفت جهت اشتغال در منطقه ویژه اقتصادی عسلویه شرکت کردند. بعد از اتمام دوره شش ماه که بابت آن نه حقوقی دریافت کرده و نه بیمه شده بودند، حالا دستان خود را در پوست گردو می بینند و جواب های سربالایی می شوند که برای اشتغال فعلا باید سماق بمکند.
مطالبه گری جوانان جنوب استان بوشهر علاوه بر مسالمت آمیز بودن و نداشتن لیدر، یک ویژگی بارز دیگر به نام صنفی بودن دارد. یعنی خواسته، شعار و تحرکات این گروه رنگ و بوی سیاسی ندارد و صرفا در یک نارضایتی به مسئولین ذیربط منتهی می گردد. مطالبات این افراد در تجمعاتی که مقابل منطقه ویژه اقتصادی پارس، فرمانداری ها و دفاتر امام جمعه دارند با شعارهای صنفی و نوشته هایی است که نشان دهنده رشد عقلانیت و مطالبه گری حق مسلم خود مبنی بر اشتغال نیروهای بومی در قطب اقتصادی کشور هستند.
این نوع مطالبه گری که برخواسته از روند تاریخِ اجتماعی جامعه ایران است اولا نشان دهنده رشد اجتماعی و آگاهی یکایک افراد جامعه مخصوصا مردم استان بوشهر است که مطالبات خود را به صورت مسالمت آمیز و قانونی مطرح می کنند (اشاره به یادداشتی که محسن رنانی با “عنوان جوانه های بلوغ در شمالِ جنوب” در رابطه با مردم دشستان استان بوشهر نوشت) و ثانیا اشاره به مسئولیت خطیر دولت و طبقه حاکم در برابر این نوع از مطالبات صنفی دارد که امروز می توان آنها را در زمان ها و شهرهای مختلف ایران دید. فلذا اگر روند این مطالبات صنفی طولانی گردد می تواند دو حالت رخ دهد:
۱- گونه نخست با یک تضاد مثبت خود را نشان می دهد که طی آن یک درکِ متقابلِ صحیح میان دولت و گروه های مطالبه گر شکل می گیرد و طبقه حاکم به درخواست های اقشار مختلف توجه می کند. مثلا در اینجا نیاز اشتغال این گروه از جامعه را برطرف می کند و این حق همیشه برای طبقه فرودست وجود دارد که نسبت به نیازها یا تبعیض هایی که در قبال آنها به کار می رود حق اعتراض و مطالبه گری داشته باشند.
۲-گونه دوم با یک تضاد منفی همراه است که طی آن هر یک از دو گروه نامبرده سعی در حفظ و دست یافتن با منفعت حداکثری خود دارد و هرگز حاضر به صلح با طبقه دیگر نیست. در این صورت به نظر می رسد که گروه مطالبه گر در آینده ای نزدیک که احساس سرخوردگی کرده باشد دست به خشونت خواهد زد تا از آن طریق درد و رنج خود را التیام بخشد.
در اینجا واضح و مبرهن است که سطح مطالبه گری در جنوب استان بوشهر از نوع اول است و می طلبد که مسئولین رسیدگی و پیگیری بهتری نسبت به وضع معترضین داشته باشند تا این گروه و به تبع آن جامعه دچار سرخوردگی و یا سلب اعتماد اجتماعی نشود. بدیهی است در صورتیکه به مطالبات اقشار مختلف مردم پاسخ های صحیح داده شود امینت روانی مردم تامین می شود و سطح امید به زندگی در جامعه فزونی می گیرد./ خلیج فارس