يادداشت: به قلم بهرام ميرزاپور

اين آسياب به نوبت اما براي ما نه

اين آسياب به نوبت اما براي ما نه

آخرين جمعه از ماه رمضان بود لبانش تشنه اما وجودش تشنه هيجان ؛ به رسم هميشه لباس هايش را پوشيد موتورش را برداشت و ازخانه خارج شد مادرش چشم به راه و برادر ميگفت اي كاش كه مرا هم ميبرد هنوز ساعتي نگذشته بود.
با مرکز مركز اورژانس تماس گرفته می شود:جواني با موتور تصادف كرده حال و روزش اصلا خوب نيست به گمانم مرده
و امروز جمعه بيست وسوم تيرماه دوباره تماس با اورژانس؛ وهمان داستان هميشگي جواني كه زمين ميخورد مادري چشم به راه كه نميداند كه ايا فرزندش بازميگردد يا نه
متن را از هاله ي احساس خارج ميكنيم آري هر روز جواناني هستند كه به علت علاقه به موتور سيكلت و عدم وجود فضاي مناسب به خيابان ها و اتوبان روي مي آورند و هر لحظه بايد منتظر خبري بد و حادثه ي ناگوار باشيم.
لذا از همه ي مسئولين محترم اعم از فرمانداري،شوراي اسلامي شهرجم،شهرداري محترم،اداره ورزش وجوانان،فرماندهي انتظامي شهرستان،پليس راهور و شوراي تامين خواهشمنديم ضمن ارائه هم انديشي و همكاري در راستاي بهبود ورزش موتور سواري و جلوگيري از آسيب بيشتر به مردم به ويژه جوانان اقدام فرمايند و همان گونه كه در عنوان نوشته شد اين آسياب به نوبت
نگذاريم نوبت به خانواده ي ديگري برسد چه بسا خانواده ي بعد خانواده ي خود ما باشد.



نظرات

2 پاسخ به “اين آسياب به نوبت اما براي ما نه”

  1. بهرام ميرزاپور گفت:

    خواهش ميكنم يكي دلش برا جوانان اين شهر بسوزه

  2. شهروند گفت:

    تو خیلی از کشورها استفاده از موتور سیکلت به این شیوه ممنوع میباشد دوست عزیز. بهتره درخواست میکردی فرهنگ خانواده ها بره بالاتر وجهت در اختیار قرار دادن موتورسیکت برای فرزندانی که حتی گواهینامه و بیمه ندارند سختگیری بیشتری در پیش بگیرند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *