دكتراحمد حيدري:
چرايي وجودهواداران رياكاربين عاشقان دوآتيشه پارس جنوبي جم
جرقه این مساله ذهنی به بعد از بازی پارس جم و پرسپولیس تهران بر می گردد.
قبل از آن مسابقه اصلا به این موضوع فکر نکرده بودم. آن بازی یکی از بازی هایی بود که پسرم از کیلومترها آن طرف تر به شوق تیم پارس کلاس، درس و مدرسه را به مدت یکی الی دو روز رها کرد.
علی رغم این که مخالف تعطیلی درس وی بودم و تا چند روز قبل از آن بازی اجازه این کار را به وی نداده بودم اما هر ثانیه که به زمان آن بازی نزدیک تر می شدیم، حرکات و رفتار وی مرا نگران وضعیت روحی اش کرد.
لاجرم تدارک رفتن به جم را برای او چیدم. ساعت سه نصف شب به جم می رسد و صبح ساعت هفت با پیراهن پارس به درب ورزشگاه تختی جم مراجعه می کند.
نکته قابل توجه این است که ایشان بر عکس پدر یک پرسپولیسی سرسخت هستند و همیشه می گفتند تنها سالی است که بی صبرانه مشتاق باخت این تیم در مقابل پارس و از دست دادن قهرمانی آن هستند.
به هر حال ایشان بازی دیدند و با گلوی خرناس کشان بعد از ساعت ها و سختی سفر به منزل برگشتند. چهره ای مغبون و ناراحت داشتند به وی گفتم بازی برد و باخت دارد و اتفاقا پارس بسیار بهتر از پرسپولیس بود.
در پاسخ گفت پدر من از باخت پارس چندان ناراحت نیستم و چیزی که مرا ناراحت و ذهن مشغول کرده این است که مگر می شود شخصی پیراهن زرد پوشیده باشد و بین هواداران پارس نشسته باشد اما برای پرسپولیس بمیرد و با برد آن از خوشحالی به آسمان ها چنگ یازد؟
در پاسخ با بی توجهی به عمق مساله گفتم امکان دارد ولی او گفت چرا در ورزشگاه آزادی و جاهای دیگری که رفتیم این گونه نبود؟
در مقابل این حرکت ذهنی آن نوجوان چهارده ساله برای دقائقی ذهن ام قفل و دهانم باز ماند. از این رو بود که مترصد فرصتی بودم که به واکاوی این مساله بسیار مخرب و نگران کننده بپردازم.
مساله ای که معتقدم وقتی در بدنه هواداران فجر و برق حادث شد و این تیم ها را به گل نشاند.
من معتقدم که این معضل ریشه در اجتماع دارد و بنای آن به فرد و یا گروهی از افراد می رسد که توانسته بودند با پیشه کردن ریا و دوروئی علی الظاهر چندین منش را بهم گره بزنند.
کم کم افراد دیگری هم سختی راه صداقت را رها کرده و به جرگه این افراد پیوسته اند. رشد و فراگیر شدن یک رفتار باعث می شود که به مرور زمان قبح و زشتی آن از بین برود و با روپوش یک فرهنگ عمومی عرضه شود به گونه ای که افراد صادق را مطرود، احمق و بی دانش صدا کنند.
این رویه تمام عرصه های زندگی را تحت قلمرو خود درمی آورد. عموما از بخش اقتصادی شروع می شود و ظاهرا می بایستی به بخش سیاسی خلاصه شود، لیکن امروزه به شرحی که گفته شد به بخش ورزشی که عمدتا متشکل از نوجوان و جوان است و عرصه دلیری و مردانگی می باشد هم نفوذ کرده است.
این رویکرد خطری است که جامعه انسانی را تهدید می کند و آسیب آن اتفاقا زودتر از همه دامن گیر کسانی می شود که در ایجاد آن بدوا دخیل بوده اند.
به نظر نبایستی شخصی که هوادار پرسپولیس بوده و صادقانه با ردای قرمز در جمع ده درصدی حاضر شده را نکوهش کرد، بلکه باید وی را بدلیل صداقت در قصد و عمل تشویق کرد.
نکوهش شایسته کسانی بود که بناحق تشویق شدند.
باری، پیشه کردن این رویه در عرصه های سیاسی، اقتصادی و مذهبی به مراتب مهم تر از امور ورزشی است.