يادداشت: احمدحيدري
چالش روز جم؛ دو دیدگاه؛ آیا می توان هر دو دیدگاه را کنار گذاشت؟
شروع چالش به خطبه اخیر شیخ فتحی، امام جمعه موقت جم بر می گردد. ایشان در آن خطبه گفتند؛ هزینه برگزاری روز جم با درآمد عمومی افراد جامعه همخوانی ندارد و با توجه به شرایط، اوضاع و احوال فعلی جامعه، منطقی بنظر نمی رسد، پس توصیه می شود این هزینه کاهش و صرف رفع مشکلات موجود شود. دبیر همایش روز جم در پاسخ به آن خطبه که بنظر می رسد از حیث محتوایی منتسب به وی نباشد و صرفا از باب مسئولیت بود، مطلبی را منتشر کردند. آن خطبه و این خطابه موجب شد تا دیدگاه دیگری شکل بگیرد. صاحبان این دیدگاه معتقدند؛ آن هزینه منطقی است و در فرضی که منطقی هم نباشد آن هزینه کرد برای روز جم از نان شب واجب تر است چرا که نشاط آور می باشد. بدلیلی که این رویکرد از جانب طیف و نشریات عموما اصلاح طلب مطرح شد و دیدگاه نخستین از زبان خطیب نماز جمعه بیان شده بود، رویکردها تقریبا رنگ و بوی سیاسی به خود گرفت در حالیکه اصلا مبنای سیاسی ندارد، چرا که هر دو دیدگاه در اصل مساله، یعنی برگزاری روز جم کاملا همسو هستند. چالش به میزان هزینه کرد برمی گردد. هواداران دیدگاه دوم بدلیل اینکه عموما درگفتمان هایشان، خود را روشنفکر و داناتر از هواداران طیف نخست می دانند بدنبال القاء نظر خویش و رد نظر نخست هستند که البته بنظر می رسد دور از شان تساهل و تسامل شان باشد. در اینجا فارغ از نگاه سیاسی، یک بررسی کوتاه انجام شده است که آیا می توان هر دو نظر را سیاسی پنداشت و خالی از عقل و منطق دید و کنار گذاشت؟
بحث هزینه و درآمد یک موضوع کاملا اقتصادی است. پس اساسا نمی تواند سیاسی باشد. سیاسی شدن چالش روز جم بدلیل مقابله سیاسیون بود. از این رو به این مساله با لنز اصول اقتصادی به صورت تطبیقی پرداخته می شود.
می دانیم که کشورهای جهان از حیث اقتصادی تقریبا به پنج دسته؛ خیلی فقیر، فقیر، متوسط و غنی و بسیار غنی تقسیم می شوند. با توجه به آمار صندوق بین المللی پول، گزارش بانک جهانی و سازمان مرکزی اطلاعات اقتصادی جهان، ایران تقریبا بروفق شاخص تولید ناخالص ملی با اغماض شاید بتوان گفت کشوری متوسط است. حال هزینه ای که متوسط ایرانیان صرف موضوعات نشاط آور از جمله جشن ها، فستیوال ها، گردشگری، سینما و … به نسبت متوسط درآمد متوسط خانوارهای ایرانی می کنند با برخی جوامع سیاسی مورد علاقه برخی هواداران طیف اصلاح طلب مقایسه می کنیم تا ملاحظه شود که آیا نظر شیخ فتحی به مبانی و اصول پیشرفته اقتصادی نزدیک تر است یا دیدگاه مخالف و یا هیچکدام؟
در کشورهای فقیر و خیلی فقیر، صرف پول برای برگزاری فستیوال ها، جشن ها و … مهم ترین قسمت بودجه ای خانوارهای آن کشورهاست. کشوری بمانند پاکستان و هند در این گروه قرار دارند. در این کشورها بیش از ۹۹ درصد از هزینه هایی که مازاد بر هزینه های زندگی است صرف این مسایل می شود، این در حالی است که ده درصد بودجه سالیانه خود هم قبلا صرف این گونه موارد کرده اند. در افریقای جنوبی نود درصد از خانوارها به ازاء هر روز یک دلار به این مقولات اختصاص می دهند. در پاکستان و اندونزی این پوشش پنجاه درصد است. ملاحظه می گردد که صرف هزینه برای این گونه موارد در این کشورها بیشتر از هزینه غذا، بهداشت و آموزش است و این درد اصلا اتفاقی نیست به بینش افراد آن جامعه بر می گردد.
جالب است این هزینه ها در کشورهای غنی و بسیار غنی بمانند امریکا، کره جنوبی، قطر و … کاهش زیادی دارد. به عبارتی وقتی در یک جامعه فقیر به ازاء هر فرد در یک روز یک دلار صرف جشن ها و فستیوال ها شود، منطقا انتظار است که در یک کشور غنی این هزینه به ده دلار برسد، لیکن می بینیم که زیر یک دلار است و از حیث پوشش آماری جامعه ای انسانی تقریبا ده درصد است. آنان بیشتر بر غذا، بهداشت، آموزش تاکید دارند و هزینه مازاد هم صرف توسعه پایدار می کنند. حال چنانچه کشور ایران از حیث اقتصادی متوسط باشد منطق اقتصادی اقتضاء می کند که زیر نیم دلار به ازاء هرفرد در یک روز این هزینه ها انجام شود. این درحالی است که معتقدم به ازاء هر فرد بالای سه دلار در روز هزینه می شود و بالغ بر چهل درصد جامعه را شامل می شود. آیا ریشه نگاه شیخ فتحی با منطق و عقل اقتصادی همخوانی ندارد؟
اگر قرار هست یک روزی را برای شادی ها قرار دهیم آن روز برای همه شادی آور و لذت بخش باشد. نشاط، تلقینی، تزریقی و تحمیلی نیست برای خیلی ها توزیع شادی بین همگان، نشاط آور است.
منبع: گزارش سالیانه بانک جهانی در سال ۲۰۱۷ و ارجاعات آن احمد حیدری