دل نوشته اي از يك دوست:
تلنگر همسايه به مسئولين جم؛قدرپارس جم را بدانيم تا حسرت فردا نخوريم
دوستي دارم دلسوز،مهربان و بشدت فوتبالي؛ مطلبي در وضعيت موبايلش ديدم كه برايم جالب و زيبا بود. شايد اين مطلب به نوعي آينده ما باشد تا حسرت روزي را بخوريم كه پارس جنوبي جمي نيست و شور و نشاط از جم رخت بر بسته است.
كاش مسئولين ما بدانند و درك كنند كه چه فرصتي در دست دارند و با جان و دل از اين لعبت گرانبها حمايت كنند كه خيلي ها حسرت ما و داشتن پارس جم را دارند…
تلنگري از همسايه دوست به مسئولين ما…
يادداشت: افشين عزيزي:
به بهانه تبريك يك تولد…
خیلی دلم میسوخت اگه این مطلب رو عنوان نمیکردم:
در یکی از کانال های فوتبالی و مرجع کشوری یه عکس و مطلبی دیدم که جدای از خوشحالی حسرت و افسوسی بزرگ به دل من گذاشت، گفتم بازگو کنم.
چند سال قبل حدود ۵-۶ سال قبل به عنوان سرپرست همراه تیم پالایشگاه به اردوی کشوری در تبریز اعزام شدیم، در آنجا فارغ از تمام مباحث و اتفاقات بنده دو دوست پیدا کردم، عکس اول که مشاهده میکنید آقای بابازاده مالک و رئیس و مربی یا مدیر فنی تیم علم و ادب تبریز، و در عکس دوم شخص کنار دست بنده آقای بیرام زاده رئیس آکادمی تراکتورسازی تبریز، اما نکته بسیار مهمی که خواستم بگم:
در اونجا من چیزی جالبی دیدم، کنار فرودگاه چهار زمین چمن بود که ما یکی از اونهارو اجاره کردیم، شورای شهر تبریز اون چهار زمین را به آقای بابازاده تحویل داده بود برای خودش و خرج و مخارج باشگاه و در اصل برای حمایت کار این جوان فعال و کاربلد، در اون زمان ایشان فقط تیم های پایه در سطح کشور داشتن که من پارسال متوجه شدم با برنامه ریزی دقیق و اصولی موفق شدن همین تیم های پایه را حمایت و در بزرگسال به لیگ دسته یک کشور صعود کنند و اونجا تیمداری کنند. کاری بسیار حرفه ای از سوی یک شخص کار بلد به همراه حمایت صحیح و درست شورا یا نهادهای مختلف شهر تبریز از یک شخص جوان و کار بلد باعث چنین پیشرفت و موفقیتی شد.
اما بحث اصلی من اینست: عزیزان من، بنده این پتانسیل را در این منطقه بسیار فراتر و بهتر دیده ام حتی با مقایسه با چنین پروژه هایی چه بسا حتی شرایط این منطقه بسیار بسیار مستعدتر می باشد، اما افسوس و صد افسوس..
۱-اولین مشکل تفاوت دیدگاه هاس، هنوز فردی دلسوز و با دید درست و اصولی ندیدم، حتی یکبار نشده یک مسئول شهر گله دار از یک فرد کارشناس و متخصص نظر بخواد، فقط دنبال آدمهای درجه ۳ در ورزش و دنبال اشخاص منافع طلب و بیسواد و یا در بهترین حالت علاقه مند به ورزش بودن اما اما اما یک فرد متخصص هیچوقت..
آخر این کوته فکری و نادانی تا به کی؟؟؟
هرز رفتن و تباهی جوانان و استعدادهای درخشان تا به کی؟
عدم برنامه ریزی و بیسوادی تا به کی؟؟
افسوس و صد افسوس
۲-مسئله دوم عدم حمایت درست و اصولی می باشد، یا حمایتی نیست یا حمایت روی افراد و برنامه های واهی و سراب مانند یا حمایت از بیسوادان، یا اصلا برنامه ریزی روی مسائل غیر ضروری شهری می باشد برای مثال ممکنه چیزی در شهر ساخته بشه که ضرورتی در آن نیست یا مخارجی که ضرورتی در آن نیست اما شما مقایسه کنید با مسائل بزرگ که برای يادآوری دو مورد ذکر میکنم ابتدا دیدار تیم قشقایی شیراز و پرسپولیس که من یادم هست مدیر عامل و بزرگان این ایل بزرگ ذکر کردن هیچ چیزی به مانند این مسابقه نمی توانست این ایل و قوم بزرگ را در سطح کشور معروف یا بر سر زبانها بیاورد، و یا همین شهر همجوار جم که با صعود تیم پارس جم به لیگ برتر کشور باعث آشنا شدن تمام کشور با این خطه و شور و شعف در بین مردم این شهر شد.
موارد و مسائل بسیار زیادی برای گفتن هست اما من به همین دو نکته فعلا بیشتر اشاره نمیکنم.
اما جای افسوس داشت چنین پتانسیلی در این منطقه که میشد با توجه به تمام ظرفیت های منطقه تیمی بسیار خوب در سطح کشور فرستاد به چه روزی افتاده که بخش ورزش دچار چند دستگی و جناح بازی شده و افراد خیر و توانمند به دنبال آدمهای بیسواد و کم سواد می باشند.
در پایان:
مطمئن باشید با برنامه ای درست و تخصصی و اصولی این منطقه پتانسیل حضور تیمی در سطح کشور را دارد. امیدوارم بفهمید..
به سراغ افراد متخصص و باسواد برید وگرنه هیچ و پوچ…
پي نوشت: اين يادداشت بدون تغيير از نويسنده منتشر شده است.